سفیر انگلیس گفت این مرد مى‏خواهد آبروى ما را در دنیا ببرد

سفیر انگلیس گفت این مرد مى‏خواهد آبروى ما را در دنیا ببرد
اسفند ۵, ۱۳۹۴
114 بازدید

         نیمه شبى سفیر انگلیس با یک نفر مترجم وارد منزل مدرس شد و چکى به مبلغ ۱۰۰۰.۰۰۰ ریال را که همراه آورده بود به مدرس داد و گفت:  هر جور مى‏خواهى آن را خرج کن شنیده‏ام که پول نقد نمى‏گیرى از این رو چک را نیمه شب آورده‏ام تا قبول کنى!  […]

 

 

 

 

 نیمه شبى سفیر انگلیس با یک نفر مترجم وارد منزل مدرس شد و چکى به مبلغ ۱۰۰۰.۰۰۰ ریال را که همراه آورده بود به مدرس داد و گفت:  هر جور مى‏خواهى آن را خرج کن شنیده‏ام که پول نقد نمى‏گیرى از این رو چک را نیمه شب آورده‏ام تا قبول کنى! 

مدرس به آرامى پرسید: چه؟

 سفیر انگلیس گفت:  چک است، ورقه‏اى که به محض ارائه به بانک ، وجهى را که در آن نوشته شده است به شما خواهند پرداخت.

 مدرس خودش از بانیان بانک بود و چک را به خوبى مى‏شناخت و قصد سربسر گذراندن او را داشت.

 سفیر انگلیس با تعجب به مدرس نگریست و با خود گفت:  این دیگر چه جور روحانى، نماینده مجلس و سیاستمدارى است که چک را نمى‏شناسد!

 در این موقع مدرس سر را بلند کرده و چشم در چشم سفیر انگلیس دوخته و با خنده گفت:  آنها که مى‏گویند مدرس پول نمى‏گیرد درست نمى‏گویند، من پول مى‏گیریم در روز هم مى‏گیریم، مشروط بر اینکه طلا باشد و بار شتر باشد و ما بین نماز ظهر در مسجد سپهسالار و در حضور مردم براى من بیاورند. وقتى این حرف‏ها را مترجم براى سفیر انگلیس ترجمه کرد سفیر با اوقات تلخى گفت:  بیا برویم این مرد مى‏خواهد آبروى ما را در دنیا ببرد؟