شبهای پر فضیلت قدر

شبهای پر فضیلت قدر
تیر ۲۴, ۱۳۹۳
229 بازدید

        بسم الله الرحمن الرحیم * انا انزلناه فی لیلة القدر * و ما ادراک ما لیلة القدر * لیلة القدر خیر من الف شهر * تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر * سلام هی حتی مطلع الفجر   به نام خداوند بخشایشگر مهربان * ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم * و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! * شب قدر بهتر […]

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم * انا انزلناه فی لیلة القدر * و ما ادراک ما لیلة القدر * لیلة القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر

 

به نام خداوند بخشایشگر مهربان ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! * شب قدر بهتر از هزار ماه است فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل می‌کنند شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)

 

در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها و اساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا می‌دهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژه‌ای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزش‌ترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سوره‌ای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.

 

 

برای بیان روشنتر اهمیت این شب، می‌توان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شده‌اند را در نظر گرفت. دسته‌ای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوق‌العاده این شب می‌پردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند.

 

از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند می‌گوید: “و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟

 

 

کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنها نیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمی‌یابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پر‌اهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(۳) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد، به دنبال بیان عظمت فوق‌العاده این شب است.

 

 

 

در آیه‌ای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است. به وضوح این مقایسه و برتری شگفت‌انگیز، به طور ملموس‌تری عظمت این شب را برایمان روشن می‌کند.

 

در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب می‌پردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب می‌شود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است. مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.   همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل می‌شود.

 

از دیگر اثرات مهم شب قدر می‌توان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی ، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از “سلامت” می‌خواند. 

 

هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق می‌افتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویداد‌هایی که در این شب واقع می‌گردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهره‌گیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل می‌کنیم.

 


 

معنای قدر 

اساساً قدر به معنای اندازه‌گذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن می‌باشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و … برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و … در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص می‌گردد.  آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید می‌کند. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: “در آن شب هر حادثه‌ای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین می‌شود.

 

با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور می‌کند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود داردو می‌توان از برکات چنین شبی بهره‌مند شد و آن را درک نمود؟

 

بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمی‌یابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره می‌کند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان می‌نماید. پس بدین ترتیب مشخص می‌شود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار می‌شود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و …) نیز هم اکنون نیز به وقوع می‌پیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازه‌های زمانی تکرار این شب به دست می‌آید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده می‌شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار می‌شود، شب قدر نیز هر ساله تکرار می‌گردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهره‌مند شد.

 


 

در شب قدر چه روی می‌دهد؟

 

در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن می‌شود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر می‌گردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل می‌نمایند.

 

با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، می‌توان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال می‌کنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل می‌شوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول می‌گردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصه‌ها ، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد ، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست  و …

 

نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافت‌کننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونه‌ای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول ۲۳ سال بر رسول اکرم می‌باشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل می‌نمود.

 


 

حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه ۴ سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شده‌اند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیت نازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه ۴ سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح می‌نماید، می‌فرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل می‌کنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص می‌گردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار می‌گیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.

 

نزول ملائک به کدامین مقصد؟

همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود می‌آورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود.

با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، می‌توان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمی‌تواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعه‌ای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تک‌تک انسانها‌ست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل می‌دهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم.

از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود می‌آورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع می‌شود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفه‌ای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا می‌یابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفته‌ایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت.

حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمی‌شود، می‌توان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژه‌ای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه ۳۰ سوره بقره عده‌ای را تحت همین عنوان معرفی می‌نماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر می‌کند. نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی می‌کند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا می‌شود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده می‌کرد. به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت. 

 


 

این افراد چه کسانی هستند؟

آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت می‌کرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.  اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمی‌شود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند.

بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و توانایی‌های لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامه‌دهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است.

با مراجعه به تاریخ در می‌یابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل می‌شوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم هم‌عصر او معلوم می‌شده است. در این میان، تنها عده ای محدود را می‌توان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کرده‌اند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بوده‌اند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بوده‌اند و از وقایع جهان اطلاع داشته‌اند که مردم هم‌عصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پی‌می‌بردند و ایشان را عالمترین شخص می‌دانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع می‌توان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری می‌طلبد.

لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او.

از آنچه گفته شد نتیجه می‌شود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نماینده‌ای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل می‌شدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل می‌شوند.

 

شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟

با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار می‌توان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه ۱۸۵ سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی می‌کند که قرآن در آن نازل شده است. و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی می‌داند که قرآن در آن نازل گشته است. پس به خوبی می‌توان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید می‌نماید. نهایتاً آنچه ما می‌توانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشن‌تر می‌کند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتمل‌تر شمرده شده است.

 


 

چه باید کرد؟

در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیه‌ای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.  ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانسته‌اند.

اگر لحظه‌ای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان ۳۶۵ شب سال تنها شبی از شبها‌ست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پر‌خیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که می‌توانیم با توجه و همتی که به کار می‌بندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم.

 

با رجوع به بیانات ائمه اطهار می‌توان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفته‌اند، با خبر شد. از جمله این اعمال می‌توان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر می‌گرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذره‌بین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیده‌ایم؟

 

با پرداختن به این افکار می‌توانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهی‌های خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم.

 

همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.

 

بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، می‌تواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بی‌منتهای این شب بهره و استفاده‌ای شایان ببریم.

 

 

 

 


 

 

«حکومتی عدل پرور»

 

در زمان حکومت و خلافت على (علیه السلام) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی، زره در نزد یک مرد مسیحى پیدا شد.

 

امیرالمؤمنین على (علیه السلام) که خود حاکم جامعه بود، مرد مسیحی را به نزد قاضى برد و علیه او اقامه دعوا کرد که این زره از آن من است؛ نه آن را فروخته ‏ام و نه به کسی بخشیده‏ ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ‏ام.

 

قاضى به مرد مسیحى گفت: ” خلیفه ادعای خود را اظهار کرد. تو چه می‌‏گویی؟ “

 

مرد مسیحی گفت: ” این زره، مال خود من است و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد.)”

 

قاضى رو کرد به علی (علیه السلام) و گفت: ” تو شاکی هستی و این شخص منکر است. در این لحظه بر تو واحب است که شاهدی بر مدعای خود بیاوری.”

 

امیر المؤمنین (علیه السلام) خندید و فرمود: ” قاضی راست می‌گوید، اکنون می‌‏بایست که من شاهد بیاورم. ولى من شاهد ندارم.”

 

قاضی روی این اصل که شاکی شاهد ندارد، به نفع مرد مسیحی حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.

 

ولی مرد مسیحی که خود بهتر می‌‏دانست که زره مال کیست، پس از آن که چند گامی پیمود، وجدانش بیدار گردید و برگشت و گفت: ” این طرز حکومت و رفتار، از رفتارهای بشر عادی نیست و از نوع حکومت انبیاست.”

 

از این رو اقرار کرد که زره، از برای علی (علیه السلام) است.

 

طولی نکشید او را دیدند که مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم امیر المؤمنین على (علیه السلام) در جنگ نهروان مى ‏جنگد.(۱)

 

(برگرفته از کتاب داستان راستان“، اثر: استاد شهید مرتضی مطهری(ره) (با اندکی تصرف))

 

 

 

 

{jcomments on}